زندگی کردن با یک معتاد باعث می شود تا اعضای خانواده به ناچار نقش ها و وظایف غیر معمولی برعهده بگیرند و ازجایگاه و وظایف اصلی خود غافل شوند. آنها مجبور به تغییر دادن نقش و اولویت های اصلی خود می شوند تا بتوانند در برابر آسيبها و اثرات ويرانگر بیماری اعتياد بقای خانواده خود را تضمین کنند.
نقش های مخرب خانواده
نقش های حفاظتی خانواده
ویژگی های شخصیتی ناسالم
زمانی که یک معتاد درخانواده وجود دارد،به علت تاثيرات بيماری اعتيادو رفتارهای مخرب فرد معتاد،قواعدومقرراتی که برای حفظ امنيت و زندگی عادی خانواده وجود دارندمختل می شوند.به این ترتیب تک تک اعضا هویت اصلی و آزادی عمل خودراازدست می دهند و دیگرنمی توانند آن طور که دوست دارند زندگی کنندبه این خاطر که باید مقداری از وقت و انرژی خودرابرای سر وسامان دادن کارها و برطرف ساختن مسائل و مشکلاتی که عضو معتاد خانواده به وجودمی آوردصرف کنند.دراين ميان تغییراتی که درنقش ها و قواعد حاکم برخانواده براثر وجود یک معتاد به وجود می آید،خواه ناخواه باعث بروز بی ثباتی، بینظمی،بدگمانی وساير مواردغير قابل پيش بينی از اين دست می شود. مثلاً ممكن است که فرد معتادبه دليل ناتوانی وبيكاری مجبور به زندگی کردن درکنار والدین به همراه همسر و فرزندانش بوده و آنها راوادار به تامین مخارج زندگی خودنماید.در اين جا والدين او به جای اينكه به امورات ديگری نظير پرداختن به بقيه فرزندانشان مشغول باشندمی بايست دائم درحال رسيدن به زندگی عضو معتاد خانواده بوده و از ديگر فرزندان خود غافل شوند.فرزندان ديگر نيز به همين دليل كمترمورد توجه قرار گرفته و دچار انواع آشفتگی های روحی و روانی می شوندبه علت برهم خوردن نظم طبیعی و تعادل خانواده،هر یک ازاعضای آن نقشی رابرعهده می گیرندکه با نقش معمول آنهاتفاوت
دارد. برای مثال، اگر پدر خانواده الکلی باشد در آن صورت مادر که به طور معمول وظیفه اش خانه داری وتربیت فرزندان است،مجبور می شودکه نقش نان آور خانه را بر عهده بگیرد. فردی که به مشروبات الکلی معتاداست سر انجام رفتاری همانندرفتار یک کودک دردسر آفرین و سرکش را در پیش می گیرد.دراین میان فرزندان خانواده نیزنقشی متفاوت از آنچه که بایدداشته باشند برعهده می گیرند تا به مادر خود که تلاش می کند چرخ زندگی را بگرداند وازفروپاشی خانواده جلوگیری کندکمک کنند.معمولاً یکی ازفرزندان به فرزند قهرمان درزمینه تحصیل یا كارتبدیل می شودودرخارج از محیط خانه به موفقیتهای زیادی دست پیدا می کند. فرزند دیگر که معمولاً کوچکتر از دیگران است نقش دلقك خانه را برعهده می گیرد و با کارها، مسخره بازی ها و شيطنت های خود سعی می کند تا از تنش و درگیری در خانه پیشگیری کند. اجبار هریک از اعضای خانواده برای ایفای نقشی متفاوت ازنقش معمول خود باعث می شود تا آنها وظیفه اصلی خود را به دست فراموشی بسپارند.برای مثال،فرزندان خانواده به جای اینکه افرادی طبیعی وعادی باشندبه علت مختل شدن زندگی عادی خانواده به افرادی با رفتارساختگی و غیر معمول تبدیل می شوند.رابطه میان زن و شوهر که باید باحمایت ازیکدیگرهمراه باشدبه رابطه ای خصمانه و آزار دهنده تبدیل می شوداجتماع فاصله بگیرند و تلاش کنند تا اعتیاد عضو خانواده را از دیگران مخفی نگه دارند.برای این که دیگران متوجه نشوند که یکی از اعضای خانواده معتاد است قواعد خاصی در خانواده ایجاد می شود تا هیچ یک از اعضای خانواده درباره وجوداعتياددرخانه چیزی به ديگران نگویند.آنهابه ديگران اعتمادنمی کنند و راز زندگی خود را باهیچ کس درمیان نمی گذارند. آنها همه تلاش خودبرای حفظ ظاهر را بعمل می آورندو تصویری ازخانواده خودبرای دیگران به نمایش می گذارندکه با واقعیت فاصله بسیار زیادی دارد
اعضای خانواده فردمعتاد برای محافظت و جلوگيری ازنابودی خانواده، به طور ناخود آگاه هریک نقش خاصی را برعهده می
گیرندتا ازهم گسيخته شدن زندگی خانوادگیشان جلوگیری کرده و به حیات خود ادامه دهند. هر چندبرعهده گرفتن این نقش ها باعث می شود تاآنها بتوانند ازتاثيرات بيماری اعتياد برزندگی شان درامان بوده و درمواقعی با رفتارهای فردمعتاد درمحیط خانواده کناربیایند،امادربلندمدت ایفای نقشی که برخلاف ميل باطنی آنها است باعث می شودتاخوشبختی و شادمانی و شخصیت اصلی خودشان به دست فراموشی سپرده شود.
۱. حامی نادرست
اين فردمعمولاً صمیمی ترین ونزدیک ترین عضوخانواده به فرد معتاداست.اين شخص ناخودآگاه کارهایی را انجام می دهدکه درنتیجه آنها باعث می شود فرد معتاد بدون آنکه از نتيجه عمل ويرانگرخوددرس عبرت بگيردبه مصرف موادمخدرادامه دهد.برای مثال یک حمایت کننده نادرست ممکن است روی کارهای ناخوشایندی که فردمعتادانجام می دهدسرپوش بگذارندیا برای اینکه برای فرد معتاد مشکلی به وجودنیایدبه توجیه کارهای او پرداخته ویا حتی مسئولیت اشتباهاتی که فردمعتاد مرتکب شده است را بر عهده بگیرد. افرادی که به طور ناسالم از معتاد حمایت می کنند، از این جهت به این گونه فداکاری ها دست می زنندکه از آسیب رسیدن به خانواده جلوگیری شده و ازبروز عواقب و پی آمدهای اعتياد عزيزشان پیشگیری كنند.به همین علت است كه آنهابه ناچار برای محافظت و نگهداری ازخانواده، مشکلات و درد سرسازی های فرد مبتلا به اعتیاد را روبراه كرده تا در برابر آسيب های اعتياد مصون بمانند.مثلاً اگرشوهر معتاداز کارکردن وتامین مخارج خانواده طفره برود، همسر ياپدر و مادر وی هزينه های جاری زندگی وی مثلا كرايه خانه،قبوض آب و برق و تلفن و…راپرداخت نموده تا ازفروپاشی کانون خانواده جلوگیری کنند.
۲. قهرمان
قهرمان دربیشترمواقع فرزند بزرگترخانواده است.این عضو خانواده کسی است که در کارهای خارج ازخانه به خانواده کمک می کند.برای مثال ممکن است با وجود کم سن و سال بودن به جای پدرمعتاد که دیگر قادربه کار کردن نیست یا تن به کارنمی دهد،مسئولیت نان آوری خانه را برعهده بگیرد.قهرمان خانواده ممكن است برای این که مادرش را ازاندوه و اضطرابی که بر اثر معتاد شدن شوهرش دچار آن شده نجات دهد، نقش شوهر غير واقعی وساختگی را برای مادرش بازی کند.اين شخص با كمك به برآورده شدن نيازهای عاطفی و احساسی مادرش به او قوت قلب و دلداری می دهد.فردقهرمان خانواده معمولاً از عقل و مسئولیت پذیری بالایی برخوردار است.اما در واقع، آنها دردرون خوداحساس خوب و مثبتی ندارند؛چراکه نیازهای شخصی خودشان را رها کرده وتمام وقت وانرژی خود را برای حفظ خانواده و پیشگیری از اثرات ويرانگربیماری اعتيادصرف می کنند.
۳. بلاگردان
این عضو خانواده معمولاً ساکت ترین ومنزوی ترین فرزندخانواده است و کمتر ازفرزندان دیگر از مهر و محبت والدین برخوردارمی باشد.هيچ يك ازاعضای خانواده به فرزند فراموش شده توجهی نشان نمی دهندوخود او نیزممکن است ساعت هاخودرا ازديد ديگران پنهان نگه دارد.آنها یادمی گیرند که درموردهیچ چیزی سوال نکنند،مبادا دیگر اعضای خانواده ازدست آنها ناراحت شوند ودر ضمن می دانندکه بهترین کاربرای دور ماندن ازدردسر،حرف شنوی و نشان دادن رفتارها خوب است این گونه فرزندان به علت گوشه گیری و دور نگه داشتن خود از چشم دیگر اعضای خانواده معمولاً به دست فراموشی سپرده می شوند.در عين حال فرزند فراموش شده به دليل دور بودن ازديگراعضای خانواده،کمتر ازمهر ومحبت آنها برخوردارمی شود.ضرب المثل معروفی وجود داردکه می گوید: ” ازدل برود هر آنکه از دیده رود “.
۵.عزيز دردانه
نقش عزيزدردانه خانواده را اصولاً کوچکترین عضو خانواده برعهده می گیرد. با گذشت زمان به خاطر شدت يافتن اعتياد درخانواده و اثرات ويرانگر آن بر روی سایر اعضا،شرایط زندگی آنها روز به روز دشوار تر می گردد. در این مرحله اعضای بزرگترمعمولاً خود را با شرایط اعتياد سازگار کرده و نقشی که برای ادامه حیات خانواده لازم است را برعهده می گيرند. دراین میان همه اعضای خانواده تلاش می کنند تا ازکوچکترین فرزندخانواده به بهترین شکل ممکن مراقبت کنند. آنها ممکن است معتادبودن يكی ازاعضای خانواده را از وی مخفی نگه داشته وبه دروغ وانمود کنند که همه چیز رو به راه است و مشکلی درکارنیست و یامشکلات را کوچک جلوه دهند.
علاوه برنقش های فوق كه به طور نا آگاهانه به اعضای خانواده برای ادامه زندگی ومقابله با آسيب ها و اثرات اعتياد كمك می كنند،نقش های ناسالم و ناخوشايند ديگری نيز وجود دارند که برای مقابله با آسيب های ناشی از اعتياد و حفاظت ازخانواده در برابر اين آسيب ها،در بين اعضای خانواده معتادان رواج دارند:اين عضو برای آبرو و حيثيت خانواده دراجتماع اهميت فراوانی قائل است.برای او اینکه دیگران چگونه درمورد خانواده اوقضاوت می کنندبسيار مهم بوده وازقضاوت ديگران در این مورد بسیار بیمناک است. اين عضو برای كاستن از ميزان سرافکندگی وشرمندگی خانواده به علت داشتن يك عضو معتاد،تلاش می كند تا در زندگی شخصی وكاری خودبه موفقيتهای چشمگيری دست پيدا كند. اين عضو در واقع فردی است كه می خواهد همه اجتماع و محيط پيرامون اوباوركنند كه خانواده اش نه تنها هيچ مشكلی ندارد، بلكه بسيار موفق بوده و از احترام زيادی نيز برخورداراست.
۲. دردسر ساز
اين عضو خانواده معمولا رفتاری غيرمسئولانه ازخود نشان می دهد و در زندگی همواره با مشكل روبرو بوده وموفقيت چندانینیز کسب نمی کند.وی هم درمحيط خانواده و هم خارج ازآن مشكلات و دردسر هایی ايجاد می كند تا توجه مردم به كارهای وی جلب شده و از مشكل واقعی خانواده كه همان بیماری اعتياد است غافل شوند.مثلاخواهرفرد معتاد برای این که توجه دیگران را به خود جلب کرده و براعتیاد برادرخود سرپوش بگذارد،بطور مکررازخانه فرارمی کند.این عضو خانواده با قبول این نقش،برای ادامه دادن فردمعتاد به مصرف موادزمان بیشتری می خرد.
۳. دلقك
يكی ازافرادخانواده كه معمولاً كوچكترين عضو خانواده نیز هست،از خودرفتاری كمدی نشان می دهد تا توجه ديگران را ازمشكل اصلی خانواده كه اعتياد است به سمت خود جلب کرده و اجازه ندهدكسانی كه باخانواده آنها ارتباط دارند متوجه آشفتگی و نابسامانی ناشی از بیماری اعتیاد شوند.عضو دلقك خانواده معمولاً باشكلك درآوردن،جوک گفتن وانجام کارهای خنده آور،برای مثبت ترکردن فضای خانواده تلاش می کند.او اين نقش را می پذيرد تا فشارهای روحی و روانی وارد آمده به خانواده براثر بيماری اعتياد را کاهش دهد.
۴. ناجی
اين عضو كه معمولاً مادرخانواده آن را برعهده می گیرد،فردی است که بيش ازديگران خودرادربرابر اعتيادعضو معتادمسئول می داندو به همين علت همواره تلاش می كند تا با کمک به فردمعتاد،اوضاع خانه را آرام کرده و ازشدت نگرانی ها و آسيبهایی كه خانواده با آنها دست به گريبان است بکاهد.اين عضو به علت ناتوانی درتحمل مشكلات روانی ناشی از وجودفردمعتاد درخانواده سعی می كند تا نقش یک منجی را بازی کرده واوضاع را سر وسامان دهد؛وبه همین منظور،هرکاری که ازدستش بربیاید حتی به قیمت آسیب رساندن به جسم و روح خود انجام می دهد.به عنوان مثال برای این که مشکلات مالی خانواده راکاهش دهد،اقدام به انجام کارهای سخت وطاقت فرسا می کندتا فشاری به سایراعضای خانواده به خصوص فرزندان واردنشود.
۵. تایید طلب
به طور معمول کسانی که در خانواده این نقش را برعهده دارند افرادی هستندکه ظرفیت و قابلیت گفتن کلمه نه را ندارندوبه همین دلیل همواره تسلیم خواسته ها ودرخواست های نامعقول دیگران بخصوص عضو معتادخانواده می شوند.برای عضو تایید طلب خانواده بسيارمهم است كه ديگران درباره خانواده وی چه تصوری دارند وهمواره تلاش می كندتا خود رابرای همه بی نقص و كامل نشان دهد. در خانواده های معتادان معمولاً این نقش را همسریا مادرخانواده برعهده دارد،برای آنها تایید کارهایشان توسط دیگران واینکه سایرین درمورد آنهاچگونه فکر می کنندبسیارمهم است.به عنوان مثال وقتی که فرزندمعتاد از مادرش پول طلب می کند،مادر قدرت مخالفت کردن راندارد.فرد معتادبرای او قسم می خورد که این آخرین باراست که ازاو درخواست پول می کند و مادرنیز نزد با نیت محبت کردن به اوکمک میکند.درمثال دیگرمی توان به همین روش برای همسران معتادان اشاره نمود.
۶. منكر
اين عضو كاملاً اعتياد يكی ازاعضای خانواده رامنكرمی شود و به دليل مصالح شخصی ویابرای حفظ آبروی خانواده دراجتماع به هيچ عنوان نمی پذیرد که مشكلی به نام اعتياد در خانواده اش وجوددارد. چنین شخصی هر وقت كه ديگران درباره اين مشكل حرف می زنند تلاش می كند تا سخنان آنها را نشنيده گرفته و یا انکار کند.معمولاً اين پدرخانواده است كه چنين برخوردی با مشكل اعتياد می كند، چون نمی خواهد بپذيرد كه پسر يا دخترش به بيماری اعتياد مبتلا هستند.آنهااعتياد فرزندانش را برای خود وخانواده خودموجب سرافنكندگی وشرمساری می داند وبه همين علت تلاش می کنندتااحساسات خود را مهار كرده و با انكار كردن مشكل اعتياد، وانمود کنند كه چنین مشکلی اساسا وجود ندارد. فرد منکر اعتیاد،سعی می کنددرخانوده واجتماع همیشه رفتاری معقول وعادی از خود نشان دهد.وجود چنین نقشی درخانواده،یکی ازمهمترین دلایل ادامه دارشدن و طولانی ترشدن مصرف مواد توسط عضو معتاد خانواده می باشد.درجوامع پدرسالارمانندجامعه ایرانیان، وجود چنین نقشی باعث می شود تا خانواده نیزبه پیروی از پدر،مشکل اعتیاد عزیز بیمارشان را انکار کرده وازتلاش برای درمان او نیزخودداری کنند وبدین ترتیب باعث به تعویق افتادن ترک اعتیاد وی شوند.ازطرفی،اگرعضو معتادخانواده اقدام به ترک اعتیاد کرده و روند بهبودی را در پیش بگیرد،معمولا عضو منکر(مثلاً پدر خانواده) روال بهبودی راجدی نگرفته و یا در شرایطی مانع از انجام آن می شود. برای مثال ممکن است عضو معتادخانواده برنامه بهبودی خود را از طریق انجمن های ۱۲ قدمی آغاز نموده باشد ولی به دلیل این که عضو انکار کننده نمی خواهدباورکندکه اوبه بیماری اعتیاد مبتلا است از رفتن او به جلسات ممانعت بعمل می آورد.